X
تبلیغات




ماجرای جهادگران مجازی..... - وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی مرگ بر آمریکا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن







 

1.همه ماجرا از حرفهای آقا شروع شد. از «این عمار» ی که همه رو خطاب می کرد. اما ! مسلم انتظار آقا ،‌از افسران جنگ نرمش(دانشجویان و...)‌بیشتر بود. این و قبلا هم فرموده بودند.

2.جنگ نرم شروع شده بود. صدای علمدار انقلاب همیشه بلند بود و از عمق این جنگ نرم سخن می گفت. اما مگر کسی می دید. بعضیا هم میگفتن ،‌بابا اینا یه توهمه!

فتنه 88 پیش آمد و همه تازه حرفهای آن روز رهبری را فهمیده بودند. اما چه دیر؟؟!

3.الان هم هنوز برای یه عده درک عمق این جنگ نرم غیر قابل درکه! آخه همش شنیده ان که در جنگ،‌توپ است و تانک و....!

اما حضرت آقا،‌فرمودند،:«باید این جنگ را باور کرد.»

4.ماها باور کردیم. به دنبال جایی برای جدال و ایفای نقش بودیم. اما یکی از جاهایی که نیروهای خودی ،‌از ان ضربه خورده بودند و نیاز به نیرو ومهمات داشت،‌فضای مجازی بود. یه یاعلی گفتیم و راه افتادیم.

5.وارد این معرکه شدیم. از غربت نیروهای خودی نالیدیم و نالیدیم. از همون گوشه خونه بسم اللهی گفتیم و ما نیز وارد این عرصه شدیم. اینجا جهاد اکبر با جهاد اصغر همراه بود.

6.از اینکه هرکس یه گوشه ای داشت تک تیراندازی میکرد و برای خودش حداکثر یه گردانی تشکیل داده بود،‌ناراحت بودیم. ووقتی که اتحاد جبهه باطل و طرفدارانش را منسجم می دیدیم،‌تاراحتیمان افزون می شد.

7.برای همه درددل کردیم. نسیم الهی شامل ما رزمندگان جنگ نرم شده بود. سفری معنوی به بارگاه و محضر سلطان دلها،‌حضرت علی بن موسی االرضا!(ع) آقا ماها رو دور هم جمع کرده بود تا مزه باهم بودن را بچشیم.

8.اولین اردوی فعلان مجازی در مشهد مقدس شروع شد. اولش همه اش اضطراب بود و هراس! اما نه ما «یا الله »‌گفته بودیم و استقامت کردیم و شامل وعده الهی شدیم. تشکیل جبهه ای متحد با یک اتاق فکر اما در همه استانها،‌برای دفاع از حریم و لایت و جدال در این عرصه !

خب! شما که می خونید،‌کمکان کنید. ما به خیال قدرت،‌سیاست و پول نیامده ایم. ما برای یاری،‌نایب امام زمان(عج) آمده ایم.

باشد که خود حضرت(عج)‌نیز ما را بپسندد و ما در همین فضای مجازی و حقیقی توفیق سربازیش را داشته باشیم.

نویسنده:جناب فانوس



  • کلمات کلیدی : جهادگران

  • نوشته شده توسط :جبهه وبلاگی جهادگران مجازی::نظرات دیگران [ نظر]
    »
    هوا